donya12

love

خنده من از گریه غم انگیز تر است ... کارم از گریه گذشته است که به آن می خندم

در آن شب ساقیا در دل نوای آشنایی بود
ندانستم که فرجامش به هجران و جدایی بود

تو گفتی با تو می مانم سرود عشق می خوانم
ولی آواز و شعر تو سرود بی وفایی بود

تو یار و یاورم بودی تو تنها باورم بودی
تو جام و ساغرم بودی ولی عشقت خدایی بود

من از هجر تو ای نازم چگونه با دلم سازم؟
پس از تو سوز و آوازم نوای بی نوایی بود

چه ایامی به بیماری - چه شبهایی به بیداری
کبوترهای فکر من به عشق تو هوایی بود

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:چشمان بارانی,بی وفایی,ساعت 10:42 توسط iran| |


Power By: LoxBlog.Com